مسدودسازیهای امریکا نشانه عجز در جنگ روایتهاست/ نقض ماده ۱۹ اعلامیه حقوق بشر با دیکتاتوری رسانهای امریکا
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۶۷۶۸۶۶
رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه آزاد در واکنش به اقدامات امریکاییها در مسدودسازی سایتهای ایرانی و محدود کردن فعالیتهای مردمی در فضای مجازی گفت: مسدودسازیهای امریکا نشانه عجز آنها در جنگ روایتها و نقض ماده ۱۹ اعلامیه حقوق بشر است. ۰۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۱ اجتماعی رسانه نظرات - اخبار اجتماعی -
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم؛ امریکا پس از تحریمهای گسترده اقتصادی، دیگر ابزاری برای اعمال فشار بر مردم ایران ندارد و شروع به تحریمهای رسانهای کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اول دامنه سایت اشتراک ویدیویی آپارات و پس از آن دامنههای غیر ایرانی خبرگزاری فارس مسدود شدند؛ درباره این اقدام و تبعات آن با دکتر "اکبر نصراللهی" رئیس دانشکده علوم ارتباطات و مطالعات رسانه دانشگاه آزاداسلامی به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
تسنیم: تحریمهای رسانهای امریکا خلاف شعارهای منطبق با آزادی بیان غربی است و انگار مقابله سختافزاری با تئوریهای فکری ایران در دستور کار جدی امریکاییها قرار گرفته است؛ تحلیل شما از تحریمهای رسانهای امریکا چیست؟
امریکا در تازهترین اقدام خود دامنههای غیر ایرانی خبرگزاری فارس را مسدود کرد؛ به دنبال این عمل برخی مخاطبان از پیگیری اخبار این خبرگزاری باز ماندند. قبل از واکنش به این اتفاق اول باید توضیحاتی درباره این خبرگزاری ارائه کرد.
خبرگزاری فارس نخستین خبرگزاری غیردولتی ایران است. قبل از آن خبرگزاری ایرنا و واحد مرکزی خبر و رسانههای دولتی دیگری حضور داشتند اما این خبرگزاری را میتوان به عنوان نخستین خبرگزاری غیردولتی ایران معرفی کرد که از سال 82 شروع به کار کرده است. بدیهی است که هر خبرگزاری و رسانهای گرایشات خاص خود را دارد، اما به عنوان یک خبرگزاری غیر دولتی با گرایشات خاص خود از سال 82 پیام رسانی میکند و مخاطبان خود را دارد.
به لحاظ منطقی و عقلی هم قرار نبود و نیست که همه رسانه ها از جمله خبرگزاریها، خط مشی و سیاستهای واحدی داشته باشند و دیدگاه واحدی را ترویج کنند؛ خبرگزاری فارس هم مستثنی از این اصل پذیرفته شده در جهان نیست و نباید به دلیل نزدیکی و هم جهتی به دستگاه و تفکر خاصی محدود و مسدود شود. بر اساس اصول ادعایی غرب همه در تولید و انتشار و دریافت اطلاعات و اخبار آزاد هستند اما غربیها بویژه آمریکا در عمل و در عرصه عمل به این اصول پایبند نیستند.
البته این اقدام غیرقانونی امریکا بعد از اقدامات تروریستی و مسدود کردن و حذف صفحات کاربران اینستاگرام بابت ابراز احساسات و علاقه به سپهبد سلیمانی دور از ذهن نبوده است امریکاییها رد پای ایران و افراد و کشورهای مستقل را در هر عرصهای دنبال میکنند تا بتوانند در آن نقطه به مخالفان خود ضربه بزنند. از مدت ها قبل آمریکا اصطلاحا به سیم آخر زد و تقابل خود را با جمهوری اسلامی، برخلاف رویه قبلی و تاریخی برخورد یک ابرقدرت با با کشورهای دیگر ، به مقابله با افراد حقیقی و یک رسانه تنزل داده است.
برخورد مغایر با موازین بین المللی و ضد حقوق بشری امریکا نظیر ترور شهید سلیمانی و برخورد با رسانه ها ، هزینههای زیاد حیثیتی برای این کشور دارد و اگر مجبور و در ذلت و در حالت شکست نباشد ، اینگونه مستقیم و مغایر با موازین بینالمللی دست به ترور شهید سلیمانی در محدوده فرودگاه بین المللی کشور میزبان و مسدود کردن دامنه غیرایرانی خبرگزاری فارس نمی زند.
امریکاییها رد پای ایران را در هر عرصهای دنبال میکنند تا بتوانند در آن نقطه به ایران لطمه وارد کنند.
نقض ماده 19 اعلامیه حقوق بشر توسط امریکاییها
تسنیم: این اقدامات امریکاییها به لحاظ قانونی چه تبعاتی میتواند داشته باشد؟
این اقدام خلاف ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر مصوب 1948 و همچنین مخالف گفتمان جریان آزاد اطلاعات است. براساس مفاد صریح این ماده "هرکس"، می تواند "اطلاعات و اندیشه ها" را بدون هیچ گونه محدودیتی "از هر طریق" و "بدون توجه به مرزها" تولید و منتشر کند.
آمریکا سالها با این ادعاها و شعارها مبنی بر آزادی بیان، حق مردم به دانستن و جریان آزاد اطلاعات علیه کشورهای مختلف از جمله ایران جنگ روانی گسترده ای را راه انداخته است اما اینک در شرایط ضعف و بعد از شکست در عرصههای نظامی، با زیر پا گذاشتن این شعارها و ادعاها تن به هر اقدامی میزند و این نشان میدهد امریکاییها حاضرند تمام ادعاها، شعارها و اعتبار پوچی را که دارند برای مقابله با ایران زیرپا بگذارند.
نمونه دیگر این اقدامات را در ماجرا شهادت سردار سلیمانی میبینیم؛ امریکاییها در اینستاگرام صفحاتی را که به این شهید بزرگوار ابراز علاقه میکردند، مسدود و پستهای مرتبط را بر میداشتند. این اتفاق برای صفحات با مخاطب اندک هم مصداق داشت و برای خود من هم این اتفاق افتاد که پست مرتبط با شهید سلیمانی را از صفحهام پاک کردند. این نقض آشکار آزادی بیان و حق تولید و انتشار آزاد اطلاعات است.
مسدودسازی دسترسی مردم به اطلاعات و محدود کردن عملکرد خبرگزاریها نقض ماده 19 اعلامیه جهانی حقوق بشر است. این همان مادهای است که در بسیاری از موارد امریکاییها با استناد به آن تلاش کردهاند به ایران و برخی کشورهای مستقل دیگر فشار وارد کنند.
امریکاییها مصوبات خودشان را نادیده میگیرند
اجازه بدهید این ماده را یکبار دیگر بازخوانی کنیم، در این ماده آمده است که « هر کس حق آزادی عقیده و بیان دارد و حق مزبور شامل ان است که از داشت عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشد در کسب اطلاعات و افکار و در اخذ و انتشاران به تمام وسایل ممکن و بدون ملاحظات مرزی ازاد باشد». در این ماده آزادی بیان به صورت مطلق آمده است و میگوید هرکس میتواند بدون توجه به مرزها اظهار عقیده کند. حالا ممکن است ذکر شود که ایران هم خود در برخی موارد حقوق رسانهها را نقض کرده است مثلا فلان روزنامه تعطیل شده است پس چرا درباره این عملکرد امریکاییها انتقاد میکند. من به عنوان یک کارشناس باید به این نکته اشاره کنم که ممکن است یک کاری را کشوری در یک سطح محدودی غلط انجام دهد، البته ادعایی هم در مجامع بینالملل برای آموزههای غربی ندارد، آیا این اقدام آن کشور، میتواند مجوزی باشد برای غرب و امریکا که موازین بینالمللی که خود عامل تصویب و مدعی اجرای آن است را نقض کنند. اگر کشوری در زمان و یا در سطحی کار نادرست انجام دهد، مجوز و نشانه خوب و قانونی بودن ، عمل کشور دیگر نیست.
با همین استدلال میتوان اثبات کرد که شعارهای دیگر امریکاییها در زمینه حقوق بشر، فریب و دروغ است؛ همین عملکرد دوگانه امریکاییها و غربی را نشان میدهد. اگرچه مسدود و محدود کردن رسانهها و مردم ایران بسیار تلخ و نگرانکننده است اما میتواند یک فرصت استثنایی برای آشکار کردن ماهیت و شعارهای دروغین امریکایی باشد. کارشناسان رسانه چقدر باید تلاش میکردند تا به اذهان عمومی اثبات کنند شعارهای آزادی بیان و دسترسی آزاد به اطلاعات و حق مردم به دانستن و بی طرفی ، از طرف غرب و امریکا فریبی بیش نیست؛ حالا خود امریکاییها با عملکردشان این شعارهای دروغین را اثبات میکنند.
اگرچه مسدود و محدود کردن رسانهها و مردم ایران بسیار تلخ و نگرانکننده است اما میتواند یک فرصت استثنایی برای آشکار شدن ماهیت و شعارهای دروغین امریکایی باشد
دیگر نمیتوان در دنیای امروز مانع دسترسی به اطلاعات شد
تسنیم: آیا با این اقدامات میتوانند مانع از دسترسی به اطلاعات و اخبار جهانی شوند؟
در دنیای امروز دیگر نمیتوان مانع دسترسی به اطلاعات شد. این امکان در اختیار تمام مردم دنیا هست که از مسیرها گوناگون بتوانند به روایتهای مختلف دسترسی پیدا کنند. همین مسدودسازیها خود نوعی خبر است و این مفهوم را القا میکند که امریکاییها به مرحله عجز و ناتوانی در "جنگ روایتها" رسیدهاند. آستانه تحمل امریکاییها بسیار کم است و با وجود دسترسی به هزاران رسانه و سایت و روایت جعلی و نادرست و یک طرفه از رخدادهای جهانی، تحمل شنیدن یک روایت مخالف را ندارند.
مگر قرار است همه رسانهها در جهان حرف و روایت آمریکایی را منتشر کنند که رسانههای مختلف و حتی صفحات اینستاگرامی کاربران عادی محدود و مسدود میشوند ؟ پیام دیگر این مسدودسازیها نتیجه نگرفتن از تحریمهای سخت و روی آوردن به تحریمهای نرم است.
امریکاییها در تقابل نظامی با ایران ضربه خوردند و نمیتوانند در این عرصه پیروز شوند پس به سمت پیمودن ادامه راه جنگ نرم حرکت کردند. این کار شاید در کوتاهمدت مشکلساز باشد اما در طولانیمدت به نفع کشورهای مستقل جهان خواهد بود.
تسنیم: اما در این رابطه و برای مقابله با اقدامات بعدی چه کار میتوان کرد که این تصمیم امریکاییها به یک سلسله اقدامات مشابه تبدیل نشود؟
قبل از همه باید از این اتفاق یک درس گرفت و اینکه ما از مسیرهای مختلف هدفمان را فراموش نکنیم. مردم را نسبت به دشمن آگاه کنیم و ماهیت واقعی دشمن را به مردم نشان دهیم. این اتفاق باید درس عبرتی برای ما باشد تا تنها بر توان و زیرساختها داخلی خودمان تکیه کنیم و تمام تخممرغهایمان را در سبد کشورهای خارجی و به ویژه کشور دشمن نگذاریم.
باید سعی کنیم از توان داخلی استفاده کنیم و دولت بستر فعالیت آزادانه رسانهها را در محدودههای محلی، ملی و بینالمللی فراهم کند. این وظایف به عهده فرد نیست و حاکمیت باید به آن رسیدگی کند. نباید دولت نسبت به این موضوعات بیتفاوت باشد و یا توجه ناکافی داشته باشد؛ این اقدامان نخستین و آخرین اقدامات آمریکا و به خبرگزای فارس و صفحات اینستاگرامی محدود نیست بنابراین دولت باید برای تحقق و پیگیری حقوق رسانهها، در این خصوص ستاد بحران تشکیل داده و در مورد آنچه که طی ماههای اخیر به محدودسازی و مسدودسازی فعالیتهای مردم و رسانهها ارتباط داشته اظهارنظر و اقدام کند.
شاهد یک دیکتاتوری در نظام رسانهای هستیم
دولت با این اقدامات باید بستری فراهم کند تا روایت و پیام مردم به گوش جهان برسد تا تصویر درستی از نظام جمهوری اسلامی و اسلام را به دنیا معرفی کنیم. در حال حاضر بستر فضای مجازی در دست ما نیست و لازم است دولت بستر فعالیت در عرصه فضای مجازی را فراهم کند تا تصویر درست و واقعی از اسلام و ایران به جهان مخابره شود.
رسانهها و خبرنگاران گمان نکنند که مسدودسازی دامنهها غیرایرانی خبرگزاری فارس محدود به این رسانه میشود، بلکه یک اقدام ادامه دار خواهد بود و به مرور به سایر رسانهها و حتی صفحات مردمی هم سرایت خواهد کرد
رسانهها و خبرنگاران گمان نکنند که مسدودسازی دامنهها غیرایرانی خبرگزاری فارس محدود به این رسانه میشود بلکه یک اقدام ادامهدار خواهد بود و به مرور به سایر رسانهها و حتی صفحات مردمی هم سرایت خواهد کرد؛ فکر میکنم این اقدام امریکا یک "استبداد عریان" است و ما شاهد یک دیکتاتوری در نظام رسانهای هستیم.
مفاهیمی چون بیطرفی، دسترسی به جریان آزاد اطلاعات و تولید آزادانه اطلاعات از نظر امریکاییها و غربیها وجود ندارد؛ هر آنچه میشنویم شعاری بیش نیست و این ماجرا خط پایانی بر دلخوشیهای برخی روشنفکران و غربزدههاست که بیش از این به شعارهای غربی دلخوش نکنند و بر توان داخلی تکیه داشته باشند.
واکنش مذبوحانه آمریکا در مواجهه با اطلاعرسانی صحیح و آگاهیبخشی خبرگزاری فارسبعد از "آپارات" نوبت به مسدودسازی دامنه خبرگزاری فارس رسیدانتهای پیام/
R1356/P/S2,41/CT2 واژه های کاربردی مرتبط خبرگزاری فارس رسانههای خارجی رسانههای داخلی رسانهمنبع: تسنیم
کلیدواژه: خبرگزاری فارس رسانه های خارجی رسانه های داخلی رسانه خبرگزاری فارس رسانه های خارجی رسانه های داخلی رسانه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۶۷۶۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شکست یک جنبش بزرگ با توطئههای رنگارنگ داخلی و خارجی
بحران نفت در۶اردیبهشت سال۱۳۳۰و از مقطعی آغاز شد که مجلس شانزدهم دکتر محمد مصدق را به نخستوزیری برگزید و اختیار تشکیل کابینه و اجرای لایحه تازه تصویب شده ملی کردن نفت را به او داد. مصدق با تأیید اکثریت نمایندگان مجلس، فرمان سلطنتی را برای ریاست دولت جدید دریافت کرد و شاه نیز برای حفظ ظاهر، امضای خود را زیر قانون ملی شدن نفت گذاشت.
جبهه ملی با برگزاری میتینگ هایی، خواهان ملی شدن نفت بود و همزمان حزب توده به همراه سازمانهای عمده خویش، یک اعتصاب عمومی در مجموعه صنعت نفت و صنایع نساجی اصفهان را سازماندهی کرد.
برخی گزارشهای سازمان سیا حاکی از آن است که ایرانیان مبارزه نفت را نبردی برای استقلال ملی میپنداشتند و ترجیح میدادند رنجهایی در حد یک انقلاب را تحمل کنند تا اینکه شاهد بازگشت بریتانیاییها به ایران باشند. در این مقال قصد بر آن است تا به بررسی کلی دوران پرتلاطم نخستوزیری محمدمصدق و دخالت امریکا و انگلیس در امور سیاسی ایران و ملیشدن صنعتنفت بپردازیم؛ امید آنکه مفید افتد.
فعالیت امریکا و بریتانیا علیه نهضت ملی ایران
پس از بالاگرفتن امواج خودآگاهی ایرانیان و نهایتاً تصویب ملیشدن نفت، هیئت حاکمه بریتانیا و امریکا در فکر حلوفصل مناقشه نفتی بودند. مدتی پیش از انتخاب دکتر محمد مصدق به نخستوزیری، سازمان سیا یک برنامه کاری مفصل تدوین کرد. هدف این برنامه تقویت شاه، حمایت از نامزدهای همسو برای مجلس و نخستوزیری، افزایش کمکهای مالی به روزنامهها و سیاستمداران هم مشرب، خرید شخصیتهای سیاسی، ایجاد اختلاف در بین حامیان مصدق و گسترش شایعات مبنی بر پیوند محرمانه برخی حامیان نامبرده با حزب توده و توزیع اعلامیههای جعلی با امضای حزب توده که در آن به اسلام حمله و از انقلاب خشونت بار طرفداری و نابودی روحانیون درخواست شده و تشکیل گروههای دست پرورده و مطیع با پرداخت پول و سلاح توصیه شده بود. جان آلندالس (معاون سازمان سیا)، روزولت، فرانکوایزنر، ریچاردهلمز، جانوالر و دونالدویلبر طی دوران بحران نفتی از اردیبهشت ۱۳۳۰، اقدامات بخش ایران در سازمان سیا را بر عهده داشتند و دولت پنهانی تشکیل داده بودند.
این گروه در زمان ریاستجمهوری آیزنهاور در دی ۱۳۳۱، درخواست انجام یک کودتا را مطرح کرده بودند. علاوه بر آلندالس، لویی هندرسون (سفیر امریکا در تهران) و جرج میدلتون (کاردار بریتانیا)، در اردیبهشت سال۱۳۳۱به منظور پیداکردن فردی جایگزین برای نخستوزیری با حسین علاء به گفتوگو پرداختند. البته احمدقوام به عنوان فردی فرصتطلب و آماده برای حل مناقشه نفت در رأس انتخابهای آنان بود. هندرسون در خرداد سال ۱۳۳۱، ترتیب ملاقات با قوام را در سفارت ترکیه داد و خاطرنشان ساخت که برخلاف شاه مردی با ارادهای قوی، هوادار امریکا و بیش از حد مشتاق به حل مسئله نفت است. هندرسون خاطر نشان کرد نخستوزیر در مبارزهاش علیه بریتانیا از احساسات ملی برخوردار است و سران مذهبی نیز به زعامت آیتالله بروجردی کم و بیش در حمایت از ملی شدن آشکارا وارد عمل شدند.
حمایت لفظی امریکا و بریتانیا از ملیشدن نفت
سفیر امریکا در لندن در پیامی به وزارتخارجه بریتانیا تأکید کرد، برای کمک به حفظ آبروی ایرانیان، تنها به طور لفظی از ملی شدن تحسین میشود! بریتانیا نخست با این نگاه که ملیشدن به منزله مصادره است و همچنین تمامی امتیازات نفتی خارجی در خاورمیانه را تهدید خواهد کرد، با آن مخالفتکرد، چراکه این تسلیم شدن، پیامدهای جهانی فاجعهباری در پی میداشت. بریتانیاییها اعلام کردند که خواهان پذیرش اصل ملی شدن هستند، به شرطی که خسارت جدی به منافع بریتانیا وارد نسازد.
در این موضوع موضع امریکا و انگلیس چندان تفاوتی با یکدیگر نداشت، چراکه مکگی (معاون وزارتخارجه امریکا)، شپرد (سفیربریتانیا) و در مجموع سازمان سیا، پذیرش صوری ملیشدن همزمان با کنترل مؤثر را پیشنهاد کردند. وزارت خارجه بریتانیا یک گروه کاری درباره نفت ایران تشکیل داد که دو وظیفه عمده داشت: اقدام مؤثر جهت دور نگهداشتن ایرانیان از تسلط بر تأسیسات نفتی و بازداشتن دیگر کشورهای صاحب امتیاز از پیروی از ایران. امریکا حداکثر تلاش خود را برای ترغیب مصدق به پذیرش راهحل ملی شدن، بدون به دست گرفتن حق نظارت و اختیارات عملی انجام داد. وزارت خارجه بریتانیا اگرچه در مجامع عمومی راه حل مکگی را میپذیرفت، اما در خفا اطمینان داشت که مصدق هرگز تسلیم یک راهحل پوچ و بیهوده نخواهد شد.
نگرانی امریکا و بریتانیا از چه بود؟
سفارت بریتانیا این پیام روشن را به سفیر امریکا منتقل کرد، این کشور هرگز با مصالحه نفتی نامطلوب موافقت نخواهد کرد، چراکه قراردادهای مطلوب بریتانیا در دیگر کشورهای خاورمیانه و جهان را به مخاطره میاندازد. وزارت خارجه بریتانیا گزارش داد: کشورهایی نظیر ونزوئلا، کویت و عراق، به شکل خطرناکی به تحولات ایران توجه پیدا کردهاند و حلوفصل مسئله نفت به نحو مورد نظر ایران، رسم و روال خطرناکی برجای خواهد گذاشت و ایران نباید بیشتر از چیزی که دیگر کشورها به دست آوردهاند، اخذ کند.
بسیار به نفع ماست که ایران، چیزی کمتر هم به دست آورد، چراکه به دیگران نشان داده خواهد شد اتخاذ سیاست سختگیری نسبت به بریتانیا بیتاوان نیست. دیویدپینتر (مشرقشناس برجسته و آشنا با مسائل شرکتهای نفتی امریکایی) مینویسد: پنج شرکت نفتی گلف، تگزاس، استاندارد اویل آونیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا در مخالفت با مماشات با ایران توافق داشتند و در نظر آنها افتادن ایران به دامان شوروی، بهتر از ملی شدن نفت بود.۱۷ شرکت کوچک امریکایی نیز یک کمیته تأمین نفت خارجی تشکیل دادند تا یافتن تانکرهای نفتکش و مشتری برای نفت ایران را دشوار سازند و امکان تحریم علیه ایران را برای بریتانیا فراهم کردند. بنابر استدلال وزارتخارجه بریتانیا مصدق باید به پذیرش یک توافق مجبور میشد، اما دیری نگذشت که بریتانیاییها به ویژه در زمان وزارت خارجه آنتونیادن، شعار «به توافق نرسیدن بهتر از توافق بد است» را برگزیدند.
بانکجهانی در زمینه حل مسائل نفت وارد شد و پیشنهاد کرد، از طرف ایران و شرکت نفت تا زمانی که دادگاه بینالمللی لاهه حکم نهایی را صادر کند اداره صنعت نفت را بر عهده خواهدگرفت. پیشنهاد بانک جهانی ملی شدن نفت را بیاثر میکرد و مدیریت آن را به یک نهاد غیرایرانی میسپرد و مصدق آگاه بود که بریتانیاییها، خواهان برکناری او هستند و هیچ تضمینی برای ماندن بر سر قرار ندارند. او هرگز به طور رسمی پیشنهاد بانک جهانی را رد نکرد، اما امریکاییها پس از معوق ماندن پیشنهاد به فکر کودتا افتادند. برخی از تاریخنگاران نهضت ملی استدلال میکنند که اگر مصدق پیشنهاد بانکجهانی را میپذیرفت و ملیشدن صوری و توخالی محقق میشد، کودتایی هم به وقوع نمیپیوست! بریتانیاییها درنظر داشتند تا غرامت نفتی سنگینی برای ایران تعیین کنند تا مانع ملیشدن نفت از سوی دیگر کشورها شوند و ضرر و زیان سودهای آینده را نیز در نظر بگیرند.
ایران هم بر این باور بود که بریتانیا باید مبلغی مشخص یا رقمی را براساس ارزش دفتری تأسیسات نفت اعلام کند. آیزنهاور در واپسین پیامش آشکارا طرف بریتانیا را گرفت و گفت: نظر غالب در ایالات متحده این است که حلوفصل مشکل صرفاً براساس پرداخت غرامت، چیزی نیست که بتوان آن را حلوفصل منطقی خواند و پرداخت غرامت باید زیانهای احتمالی آینده را نیز پوشش دهد، اما مصدق آن را نپذیرفت. دیدگاهها نسبت به کمونیسم، هیچگاه مثبت یا خنثی باقی نماند و اسناد شورای امنیت ملی امریکا در دهه۱۳۳۰، همواره با هشدار نسبت به خطرات در حال افزایش این پدیده بینالمللی آغاز میشدند. دستورالعمل معروف امنیت ملی سیاست خارجی ترومن، صرفاً برخطر کمونیسم و شوروی متمرکز و به سازمان سیا فرمان داده شده بود تا اقدامات پنهانی علیه شوروی و احزاب کمونیستی متحد آن را انجام دهد.
پس از قیام۳۰ تیر، سفارت بریتانیا به لندن اطمینان داد که روسها هیچ نشانهای دال بر علاقه به مداخله در بحران نفت نشان ندادهاند و حزب توده مشغول سازماندهی کارگران است و دشوار بتوان پیشبینی کرد که تحت چه شرایطی برای کودتا تلاش خواهد کرد. اگر هم دست به این عمل بزند، نیروهای مسلح برای رویارویی با اوضاع از قدرت لازم برخوردارند. بنابر دیدگاه روزولت، منفعت بریتانیا در ایران عملاً عدم تحقق ملی شدن نفت بود، اما دغدغه امریکاییها خطرآشکار کمونیسم بود. مالکوم برن مینویسد: در زمان کودتا خطرکمونیسم درصدر فهرست نگرانیهای امریکا قرار داشت و روزولت در اردیبهشت سال۱۳۳۱اذعان کرد، اوضاع سیاسی و اقتصادی رو به وخامت دارد و بیگانههراسی اکنون به سمت امریکا نشانه رفته، حزب توده در حال قدرتگرفتن است و اکثریت مردم نسبت به خطر فزاینده کمونیسم بیاعتنایند!
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نقطه اوج نهضت ملی ایران
شاه در مجلس هفدهم و به تحریک هندرسون و میدلتون تلاش کرد تا اکثریت را متقاعد کند که بحران نفتی خاتمه یافته و کشور به هیئت دولت تازهای نیاز دارد. هندرسون و میدلتون فعالیتهای پشت پردهشان را به نفع قوام دو برابر کردند، اما مصدق مدتها پیش از مسئله نفت، وارد یک مبارزه قانونی برای محدودکردن قدرت سلطنت، اجرای کامل قانون اساسی و نظارت بر نیروهای مسلح شد. او در ۲۵تیر۱۳۳۱با ترمیمکابینه و حفظ پست وزارت جنگ بار دیگر اختلافنظر بر سر تفسیر قانون اساسی را مطرح کرد. شاه با او مخالفت کرد و از وزارت جنگ دست برنداشت. مصدق همان شب استعفا داد و روز بعد، نامه استعفایش خطاب به شاه را منتشر کرد. مجلس در جلسه۲۷تیرماه، احمدقوام را به نخستوزیری برگزید و قوام در نشستی با هندرسون به او اطمینان داد که در نظر دارد برای حل مناقشه نفتی کاملاً انعطافپذیر عمل کند. در روز۲۹تیر، جبهه ملی دکتر مصدق را تنها نخستوزیر مورد قبول خواند و خواهان اعتراضات مسالمتآمیز طی روز آتی شد.
در روز۳۰ تیر اعتراضاتسراسری آغاز شد و بنابر گزارش هندرسون، تهران در آستانه جنگ داخلی و انقلاب بود. بحران هنگامی اوج گرفت که شاه به خاطر نگرانی از طرح شعارهای ضد سلطنتی از پذیرش خواسته قوام برای انحلال مجلس خودداری کرد و قوام نامه کنارهگیریاش را در ساعت چهار بعدازظهر ارائه کرد. مصدق نه تنها در این مبارزه به آسانی پیروز شد، بلکه تلاش برای برکناریاش را از طریق رویههای پارلمانی نقش بر آب کرد. سازمان سیا و آچسون (وزیرامور خارجهامریکا) صراحتاً گزارش کردند: در نتیجه رویدادهای هفته گذشته اینگونه به نظر میرسد که جایگاه مصدق در برابر شاه، مجلس و عموم مردم از هنگام ملیشدننفت در اردیبهشت۱۳۳۰تاکنون، مستحکمتر از هر زمانی شده است. میدلتون در یک گزارش نوشت:۳۰تیر سال۱۳۳۱، نقطه عطفی در تاریخ ایران بود و از این پس رضایت تودهها، عامل تعیینکننده درباره قابلیت پذیرش هر دولتی خواهد بود.
غائله ۹ اسفند۱۳۳۱، تلاش برای افول نهضت ملی
در اوایل اسفند ۱۳۳۱، قبایل بختیاری با کمین بر سر راه یک ستون نظامی، بیش از۴۰ نفر افسر و سرباز وظیفه را به قتل رساندند. اسناد محرمانه نشانمیدهد که سازمان MI ۶، سالها پیش از آن در حال مسلحکردن ایلات جنوب بود. در اول اسفند۱۳۳۱، مصدق با ارسال پیامی به شاه تهدید کرد که اطلاعات انکارناپذیر در مورد شورش بختیاریها که به تحریک انگلیسیها صورت گرفته و پیوند آن با اعضای دربار و برخی افسران بازنشسته را علنی خواهد کرد.
مصدق خواهان تحقیقات رسمی و عمومی در زمینه کمین بختیاریها در راه نیروهای ارتش شد. شاه که وضعیت را برخود سخت دید، در ۹ اسفند خروج خود از کشور را اعلام کرد. به اعتقاد هندرسون خروج شاه از کشور، نخستین گام در راستای حذف نظام سلطنتی بود. خبر سفر شاه در آستانه عزیمتش درز کرد و صبح روز بعد، ۳۰۰معترض خشمگین برای محکوم کردن نخستوزیر در بیرون از کاخ سلطنتی جمع شدند. در این ماجرا علمای مذهبی وقت از جمله آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی و آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی، خروج شاه از کشور را به صلاح ندیدند و او را از این اقدام برحذر داشتند. سفارت بریتانیا هشدار داد که حضور چنین جمعیتی، نباید به عنوان ابراز وفاداری تاج و تخت تلقی شود. با این حال عدهای بر آن هستند که رویداد ۹اسفند۱۳۳۱، تمرین کوچکی برای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲بود.
در طریق کودتای ۲۸مرداد
تصمیم برای کودتا در مقطعی مطرح شد که دولت ترومن بارها با استفاده از ابزارهای سیاسی، برای جایگزینی مصدق تلاش کرد و با شکست روبهرو شد. مخالفت قاطع سازمان سیا با مصدق به دوره پیش از نخستوزیری وی بازمیگشت. پیش از آنکه مصدق کابینه نخست خود را تشکیل دهد، وزارتخارجه گفته بود که شاه باید برای انتصاب دولت جدیدی که مایل به مذاکره معقول باشد، ترغیب شود. بریتانیاییها و امریکاییها برای سقوط مصدق، دارایی ایران در بانک انگلستان را مسدود کردند و به ۲ هزار و ۵۰۰ تکنسین نفت خود دستور دادند تا ایران را ترک کنند. آنان همچنین مانع جایگزینشدن۴۰۰آلمانی به جای تکنسینهای بریتانیایی شدند و نیروهایشان را در عراق تقویت، کشتیهای جنگی را به سوی خلیجفارس اعزام، نمایشهای هوایی بر فراز آبادان اجرا و برنامههایی را برای حمله به خوزستان طراحی کردند. برای جلوگیری از صادرات نفت، ایران را تحت محاصره دریایی قرار دادند و تهدید کردند، نفتکشهایی که آبادان را ترک کنند به علت دزدی نفت توقیف میشوند!
کودتا و فرضیههای آن
سازمان سیا، چهار فرضیه برای انجام کودتا مطرح کرد. دونالدویلبر که بسیاری از طرحهای پیشنهادی سازمان سیا را تهیه کرده و در سرنگونی نهایی مصدق مشارکت داشته است، تأکید کرد: بدون مشارکت فعالانه شاه طراحی کودتا بیفایده است، اما شاه براین باور بود که مصدق باید براساس رویههای پارلمانی برکنار شود. در اردیبهشت سال۱۳۳۲، ویلبر برنامه۱۴صفحهای گامهای تضعیف دولت مصدق را معین کرد و بر اساس آن، سازمانسیا با MI ۶ همکاری کرد. MI ۶، طرحی موسوم به چکمه داشت. طرح ویلبر و گزارش سازمان سیا با عنوان «سرنگونی نخستوزیر ایران» ادغام شد و طرح عملیاتی (آژاکس) شکل گرفت و سازمان سیا، MI ۶ و وزارتخانههای خارجه امریکا و بریتانیا، برنامه نهایی کودتا را در تیر۱۳۳۲ و چهار مرحله تصویب کردند:
۱- تضعیف دولت مصدق از طریق پروپاگاندای خاکستری و سیاه. در این بخش از برنامه، انتشار مقالات، کاریکاتور، توزیع جزوه و اقدامات تحریکآمیز تحتنام حزب توده در دستور کار قرار داشت.
۲- دولت امریکا جنگ روانی را در دستور کار خود قرار داد و از اعطای کمکهای اقتصادی خودداری، ایرانیان را نسبت به امکان ادامه مذاکرات نفتی دلسرد، دیپلماتهای ارشد از جمله سفیر و وزیرخارجه را از ایران دور، درباره وخامت اوضاع اقتصادی و خطر فزاینده کمونیسم مبالغه کرد و نیویورک تایمز، تایم و نیوزویک، مأمور به دامن زدن به این ذهنیتها شدند.
۳- اعزام مخفیانه یک فرستاده پرنفوذ به ایران برای متقاعد ساختن، تحت فشار قراردادن و تهدید سلطنت شاه، جهت مشارکت در کودتا و فراهم کردن زمینه انجام کودتا با پوششی شبهقانونی پیشنهاد شد.
۴- سازمان سیا ملزم شد که برنامه دقیق اقدامات زاهدی را تهیه کند. او به عنوان نخستوزیر، رئیس ستاد ارتش را تعیین میکرد. او هم میخواست تا تانکها از پادگانها خارج شده و نقاط کلیدی پایتخت، منزل نخستوزیر، ایستگاه رادیو، اداره تلگراف و تلفن و ستاد ارتش را به تصرف خود درآورند؛ و سرانجام گام نهایی
طرح فوق آمده کودتا ناکام ماند و صبح روز پس از شکست کودتا، دولت در میدان بهارستان راهپیمایی برگزار کرد و دکتر فاطمی شاه را نوکر انگلیس خواند و شعارهای «مرگبر شاه» و «ما شاه را نمیخواهیم»، از سوی مردم شنیده شد. صبح روز۲۸مرداد، نشریه نیروی سوم درخواست برقراری حکومت جمهوری را مطرح کرد و جمعیت هوادار جبهه ملی و همچنین تودهایهایی که در خیابان حضور داشتند، فریاد میزدند زندهباد مصدق، مرگ بر شاه! ساعاتی بعد برخی از سران میدان میوهوترهبار و اطرافیان آنان گرد هم آمدند و نیروهای گارد شاهنشاهی نیز به آنان ملحق شدند. روزولت در گزارش شخصیاش به چرچیل نشان میدهد که پیشتر سفارت امریکا به منظور کرایه کامیون و توزیع افراد در جنوبتهران، مبلغ قابل ملاحظهای پول در اختیار هواداران شاه قرار داده است.
دیری نپایید که زندانیان محبس مرکزی را آزاد کردند که شامل رهبران سومکا، شعبان جعفری، نعمتالله نصیری و تیمسار باتمانقلیچ بودند. سپس نیروهای گرد آورده شده، کارکنان روزنامههای هوادار مصدق را کتک زدند، مغازهها را وادار به تعطیلی کردند، ساختمانهای مرتبط با دولت، وزارتخارجه، حزب ایران، نیروی سوم و... را غارت کردند. براساس یک نوشته ستایشآمیز از کودتا که بیدرنگ پس از این رویداد منتشر شد، افسران میهنپرست با وارد کردن۴۰دستگاه تانک به مرکز تهران کشور را نجات دادند! در جریان کودتا سران جبههملی و رهبران حزب توده به مصدق اصرار کردند تا نیروهای وفادار به دولت را از پادگانها وارد صحنه کنند، اما وی از انجام این درخواست خودداری کرد.
در ساعات پایانی روز رادیو تهران بدون استفاده از واژه کودتا اعلام کرد، سمت نخستوزیری اکنون به زاهدی سپرده شده است و زاهدی۲۸مرداد را روز «جهادملی» توصیف کرد. شاه پس از توفیق کودتا گفت که تاج و تختش را مدیون خداوند و روزولت است! چرچیل نیز از این اقدام پرمخاطره، به عنوان بهترین عملیاتهای پس از جنگ جهانی دوم ستایش کرد و سازمان سیا اعلام کرد، هزینه کودتا برای امریکا ۵ میلیون و۳۳۰هزار دلار شده است. قصه پرغصه نهضت ملی، اینگونه به پایان خویش رسید.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی